وی در سال های آخر عمر در برنامهٔ گلهای رنگارنگ رادیو در انتخاب شعر با داوود پیرنیا همکاری داشت و پس از او نیز تا پایان زندگی آن برنامه را سرپرستی میکرد.
رهی پس از پایان تحصیلات دبیرستانی به استخدام دولت درآمد و در مشاغل چندی انجام وظیفه کرد.
رهی علاوه بر شاعری، در ساختن تصنیف نیز مهارت کامل داشت.وی در سالهای دهه 30 که چون دستی قوی در نوشتن نظم، طنز و فکاهیات داشت، اشعار طنزآلود و انتقادی سیاسی - اجتماعی رهی در بیشتر روزنامهها و مجلات ادبی از جمله روزنامه باباشمل و مجله تهران مصور چاپ میشد. در شعرهای فکاهی و انتقادی از نام مستعار «زاغچه»، «شاه پریون»، «گوشهگیر» و «حق گو» استفاده میکرد.
رهی در طول حیات خود سفرهایی به خارج از ایران داشت که از آن جمله است: سفر به ترکیه در سال ۱۳۳۶، سفر به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۳۳۷ برای شرکت در جشن چهلمین سالگرد انقلاب اکتبر، سفر به ایتالیا و فرانسه در سال ۱۳۳۸ و دو بار سفر به افغانستان، یک بار در سال ۱۳۴۱ برای شرکت در مراسم یادبود نهصدمین سال در گذشت خواجه عبدالله انصاری و دیگربار در سال ۱۳۴۵، عزیمت به انگلستان در سال ۱۳۴۶ برای عمل جراحی، آخرین سفر وی بود.
رهی معیری تا آخر عمر مجرد زیست اما ملاقات او با مریم فیروز در یک مهمانی در خانهی مصطفی فاتح آغاز ماجرایی عاشقانه شد که شورانگیزترین ترانهها و غزلیات رهی معیری از آن مایه گرفت. به تشویق مریم، رهی با نامهای مستعار، به نوشتن مطالب انتفادی در روزنامهها پرداخت. مریم فیروزکه اندک اندک در محافل چپ زنان تهران، شهرتی دست و پا کرده بود فرد دیگری را برای ازدواج انتخاب کرد.
رهی معیری پس از یک دوره بیماری در ۵۹ سالگی درگذشت.