بعد از ترک مدرسه به دانشكده هنرهای زیبا تغییر منزل كرد، استاد حیدریان نقش كمالالملك را، البته این بار در هیأتی دانشگاهی، بازی میكرد. یكتایی، از مسجد مروی، به زیرزمین دانشكده فنی در دانشگاه تهران، كه آن وقتها دانشكده هنرهای زیبا شده بود، آمد تا باز هم بیاموزد. در دانشكده، یكتایی كه حالا شیفته هنر مدرن بود، بین دو استاد- حیدریان و مادام آشوب- دومی را انتخاب میكند و از شاگردان محبوب او میشود.
احتمالا اولین ضربه به ذهنیتِ حقیقتیاب یكتایی توسط سخنان مادام آشوب زده شد كه طرحهای ون گوگ را، سر كلاس، از روی یك كتاب، نشان میداد و میگفت كه اشكالی ندارد سایهها را مثل ون گوگ بنفش بگذارید و درخت را قرمز بكشید. و این در آن دوره كه همه كمالالملكی بودند یا همه فقط كار كمالالملكی دیده بودند، عجیب بود. بعدتر، در همین دانشكده، منوچهر یكتایی از پی این معرفت، كه مادام آشوب به او آموخته بود، برای اولین بار در جهان، خیار را قرمز دید و تابلو خیارهای قرمز خود را كشید.